احمدرضا جلالی: از من میخواستند به چیزهای تازهای مقابل دوربین اعتراف کنم
«دوشنبه ۷ مرداد من را به نگهبانی بند احضار کردند. ماموران وزارت اطلاعات آنجا بودند و به من گفتند تو را برای چند سوال و جواب کوتاه به ۲۰۹ میبریم. به چشمانم، چشمبند زدند و سوار اتومبیل شدیم. اتومبیل از زندان خارج شد، مطمئن شدم قرار نیست به بند ۲۰۹ برویم. مسافتی طولانی در راه بودیم و بعد من را مقابل خانهای پیاده کردند. من را با همان چشمبند وارد خانه کردند. وقتی چشمبندم را برداشتند، در یکی از اتاقهای آن خانه بودم. خانهای مبله، تمیز و مجهز به دوربین فیلمبرداری و دوربینهای مداربسته. به نظرم از خانههای امن وزرات اطلاعات بود. تا ظهر روز چهارشنبه ۱۶ مرداد که من را دوباره از این خانه به بند ۷ اوین بازگرداندند، هر روز بازجویی داشتم. تمام حرف بازجوها هم این بود که اعترافات جدیدی مقابل دوربین داشته باشم و چیزهای تازهای بگویم. زیر بار نرفتم. میگفتند این بار کمکت میکنیم، وضعیت تو که از این بدتر نمیشود، اگر همکاری کنی و چیزهایی را که میخواهیم مقابل دوربین بگویی، حکم اعدامت را میشکنیم و کمکت میکنیم آزاد شوی. قبول نکردم. با من بدرفتاری نشد و شکنجهام هم نکردند. اما زیر فشار روحی زیادی بودم و استرس زیادی داشتم چون میترسیدم حکم اعدامم را اجرا کنند.»
این روایت دکتر «احمدرضا جلالی»، پزشک و پژوهشگر محکوم به اعدام، از ۹ روزی است که از زندان اوین به جای نامعلومی برده شد و جز تماسهای روزانه بسیار کوتاه با مادرشکه خبر از زنده بودنش میداد، تماس دیگری نداشت. کسی نمی دانست کجاست و چرا از زندان اوین منتقل شده است. با این روایت که احمدرضا جلالی در گفتگوی تلفنی با همسرش «ویدا مهراننیا» بازگو کرده است، آشکار میشود که وزارت اطلاعات میکوشد با گرفتن اعترافات تلویزیونی از دکتر جلالی درباره موضوعاتی که قبلا مطرح نبوده است، سناریوی جدیدی را کلید بزنند.
ویدا مهراننیا معتقد است که پس از افشاگری مازیار ابراهیمی و بیاعتبار شدن سناریوی پیشین، وزارت اطلاعات برای نمایش موفقیتش در کشف عاملان ترورهای دانشمندان هستهای، میخواهد از قربانی جدیدی رونمایی کند: «من فکر میکنم با توجه به اینکه این انتقال غیرمترقبه احمدرضا برای بازجوییها و تلاش برای ضبط اعترافات تازه، درست بلافاصله پس از افشاگریهای آقای مازیار ابراهیمی اتفاق افتاد، تنها تلاشی بوده برای نوشتن سناریویی تازه برای یافتن یک متهم و قربانی تازه در پرونده ترورها.»
دکتر جلالی، پژوهشگر ایرانی- سوئدی و متخصص حوادث غیر مترقبه ، ۵ اردبیهشت ۱۳۹۵ پس از سفر به ایران برای شرکت در یک کنفرانس علمی به دست ماموران وزارت اطلاعات دستگیر شد. پیش از دستگیری، ماموران وزارت اطلاعات از او خواسته بودند باآنان همکاری کند: «دوبار با احمدرضا در یک هتلی گفتوگو میکنند و پیشنهاد میدهند با وزارت اطلاعات همکاری کند و در مورد پروژههایی که در سوئد روی آن کار میکند، برایشان گزارش بنویسد. احمدرضا هر دو بار درخواست آنها را رد میکند.»
احمدرضا جلالی، پس از هفت ماه انفرادی به بند ۷ زندان اوین منتقل شد و بعد از ۱۷ ماهبازداشت چهارشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۶ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران از سوی قاضی «ابوالقاسم صلواتی» و بدون حضور «زینب طاهری» وکیل منتخب خانواده و تنها با حضور آقای «دبیر دریابیگی»، وکیل تسخیری منتخب قاضی، دادگاهی شد.
خانم مهراننیا میگوید آقای دریابیگی ابتدا خیلی دوستانه با ما برخورد کرد و گفت مطمئن باشید این مشکل را حل میکند: «اما در عمل، احمدرضا میگفت در دادگاه بدوی قاضی صلواتی اصلا به دریابیگی اجازه نداد صحبت کند و عملا دفاعی از او صورت نگرفته است.»
احمدرضا جلالی به افساد فیالارض از طریق همکاری با دولت متخاصم متهم شده بود: «او را متهم کردند که با «موساد» (سازمان اطلاعات اسراییل) همکاری داشته و هشت نوبت با ماموران آنان ملاقات کرده و با دادن اطلاعات دانشمندان هستهای ایران به آنها، زمینه ترور «مسعود علیمحمدی» و «مجید شهریاری» را فراهم کرده است.»
قاضی با پذیرفتن نظر ماموران امنیتی و بدن هیچ ادله و شواهدی و صرفا بر اساس اعترافات زمان بازجویی دکتر جلالی، حکم اعدام او را ۲۹ مهر ۱۳۹۶ صادر و به وکیلش ابلاغ کرد: «آقای دریابیگی پس از ابلاغ حکم دادگاه بدوی، تا ده روز پس از دریافت حکم حتی حاضر نشد به ما دریافت حکم را خبر بدهد. او به احمدرضا و من گفت نگران نباشید، حکم را در تجدیدنظر حتما میشکنیم. اما همان حکم ۱۴ آذر ۱۳۹۶ در تجدیدنظر و بعد هم با عجله زیاد، ۱۹ آذر ۱۳۹۶، در دیوان عالی تائید شد.»
ویدا مهراننیا میگوید که به امکان یک دادرسی عادلانه در ایران چندان امیدوار نیست اما میگوید امیدوار بوده با آمدن محمد جواد ظریف به سوئد و در نتیجه گفتگوی مقامات سوئدی با او مساله حل شود، به خصوص که بازجوها در آن ۹ روز بازجویی جدید به احمدرضا جلالی گفتهاند مشکل تو را حل میکنیم، یعنی خودشان میدانند احمدرضا بی گناه است و طبعا اگر بخواهند مشکل قابل حل است و میتوانند او را به خاطر بیگناهیاش آزاد کنند: «اما ظریف اینجا به جای گفتن حرفی معقول، اتهام واهی تازهای به احمدرضا وارد کرد که اصلا در پرونده نیست و حتی یکبار در بازجوییها درباره آن از احمدرضا نپرسیدهاند. ظریف در سوئد در پاسخ به وضعیت احمدرضا گفته است، او اطلاعات آقای«داریوش رضایینژاد» را، که در جریان ترورهای موسوم به ترور دانشمندان هستهای ایران ترور شد، به اسرائیل داده است»
به گفته خانم مهراننیا، ظریف در دیدار با وزیر خارجه سوئد همچنین گفته است که برای خانواده رضایینژاد متاسفم که عزیزشان را در این ترور از دست دادهاند و هم برای خانواده جلالی به خاطر اینکه ایشان این کار را انجام دادند. خانم مهرانفر میگوید ظریف دارد با کلمات بازی میکند: «من دلم میخواهد به ظریف بگویم برای تو متاسفم که تنها بازی کردن با کلمات را بلدی، آقای ظریف تو هیچ چیزی دیگری غیر از این بلد نیستی.»
این در حالیاست که پیشتر آنچنانکه دادستان تهران گفته بود و در فیلم اعترافات دکترجلالی هم آمده است ایشان به این متهم شده بود که با «موساد» (سازمان اطلاعات اسراییل) همکاری داشته و با دادن اطلاعات دانشمندان هستهای ایران به آن ها، زمینه ترور «مسعود علیمحمدی» و «مجید شهریاری» را فراهم کرده است. احمدرضا جلالی بعدا هم در قالب چند نامه و هم با انتشار یک فایل صوتی در فضای اینترنت توضیح داد که تحت چه شرایطی وادار شده است به دروغ علیه خود اعتراف کند. «نجیبه مرتضوی»، مادر احمدرضا جلالی، نیز پیشتر گفته بود برای پسرش قرآن برده و او را قسم دادهاند که اگر به همکاری با اسراییل اعتراف کند، آزادش میکنند.
اما اتهام تازهای که ظریف در این سفر به آن اشاره کرده است، میتواند توضیح مناسبی برای 9 روز بازجویی مجدد دکتر احمدرضا جلالی به دست دهد. آنچنانکه خانم زینب طاهری پیشتر گفته است پس از درخواست ایشان از دیوان عالی برای اعاده دادرسی و ارجاع این درخواست به شعبه ۳۳ دیوان، معاون دادستان تهران و دادیار اجرای احکام ایرادهای اساسی در پرونده یافتهاند. ایراداتی که خبر از ناشیگری نویسندگان سناریوهای امنیتی میدهد. در پرونده، بازجویان اطلاعات مدعی میشوند آقای جلالی از ۱۳۸۹ همکاری خود را با موساد شروع میکند در حالی که یکی از دو نفری که وزرات اطلاعات مدعی است دکتر جلالی به ترور آنان کمک کرده است (دکتر علیمحمدی) سال ۱۳۸۸ ترور شده است. اکنون با توجه به گفتههای محمدجواد ظریف در سوئد، به نظر میرسد وزارت اطلاعات سناریوی جاسوس سازی از احمدرضا جلالی را دوباره بازنویسی کرده است و این بار دانشمند قربانی به داریوش رضایینژاد تغییر یافته است که سال ۱۳۹۰ ترور شد.
البته علیرغم این ایرادات، دیوان عالی کشور یکشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۶ حکم اعدام احمدرضا جلالی را تائید کرد. ۱۵ بهمن ۱۳۹۶ هم درخواست نخست اعاده دادرسی از سوی دیوان رد شد.
خانم مهراننیا میگوید با دفتر وزارت خارجه سوئد در تماس است: «خانم مارگوت والستروم، وزیر خارجه در کنفرانس مطبوعاتی گفتند که از وزیر خارجه ایران خواستهاند برای شکستن حکم اعدام دکتر جلالی تلاش کنند. اما آقای ظریف پاسخ داد چون ایشان به ترور آقای رضایینژاد کمک کرده است، آنها نمیتوانند حکم را بشکنند و تنها تلاش میکنند اجرای حکم را به تعویق بیندازند.»
خانم مهراننیا میگوید برای پیگیری وضعیت احمدرضا و درخواست کمک با رئیس پارلمان ایتالیا، وزیر خارجه بلژیک و تعدادی از نمایندگان پارلمان اروپا هم دیدار کرده است؛ «همه هم قول همکاری دادهاند اما تا حالا متاسفانه هیچ گشایشی ندیدهایم. سازمانهای حقوق بشری مثل عفو بینالملل هم درخواستها زیادی در این مورد طرح کردهاند اما تا حالا حکومت ایران به هیچکدام از این درخواستها ترتیب اثر نداده است.»
ویدا مهراننیا میگوید دولت فعلی سوئد به خاطر قراردادهای تجاری و منافع اقتصادی و روابط نزدیکی که با دولت ایران دارد در مورد نقض حقوق ابتدایی یکی از شهروندانش در ایران و خطر فوری اعدام موضع قاطعی نگرفته است. حکومت ایران حتی به دیپلماتهای سفارت سوئد در تهران تاکنون اجازه ندادهاند با دکتر احمدرضا جلالی در زندان دیدار کند.
در سفر اخیر ظریف به سوئد، دولت این کشور از ظریف میخواهد ایران به تعهدات کنسولی خودش عمل کند و دستکم برابر با ماده ۱۹۳ آييننامه اجرايی سازمان زندانها و اقدامات تامينی و تربيتی این کشور، اجازه دهند دیپلماتهای سفارت سوئد در تهران با آقای جلالی در زندان دیدار داشته باشند.
خانم مهراننیا اضافه میکند که همسرش، وضعیت سلامتی مطلوبی ندارد، وزن زیادی از دست داده است و گلبولهای سفید و قرمز خونش در سطح بسیار پایینی است.علاوه بر اینها، پاهای ایشان هم از زانو به پائین ورم شدیدی دارد اما هنوز روشن نیست علت آن چیست.»
همسر دکتر جلالی میگوید دختر ۱۶ ساله آنها میداند پدرش در ایران زندانی شده است و شرایط روحی خوبی ندارد:« پسرم که ۷ ساله است طبعا نمیداند پدرش زندان است. ما به او گفتهایم بابا در ایران کار می کند و نمیتواند فعلا برگردد و او هر روز میپرسد بابا کی برمیگردد؟ پسرم به خاطر همین موضوع از احمدرضا بسیار عصبانی است و عملا با او قهر کرده است، چون فکر میکند پدرش او را طرد کرده است و نمیخواهد برگردد. وقتی احمدرضا زنگ میزند اگر احیانا دوستان پسرم اینجا باشند به خاطر اینکه به دوستانش که تا حالا پدر او را ندیدهاند، نشان دهد او هم پدر دارد با احمدرضا صحبت میکند، اما اگر کسی اینجا نباشد، قهر است و صحبت نمیکند.»